با اینکه پرتغالی زبان گسترش یافته از پرتغال است اما با توجه به جمعیت کشورهای دیگر پرتغالیزبان از جمله برزیل و موزامبیک، بیشتر پرتغالیزبانها خارج از کشور پرتغال هستند و فقط ۵٪ از آنها در پرتغال زندگی میکنند.
نام
واژه پرتغال از نام رومی-سلتی شهر پورتوس کاله (Portus Cale) آمدهاست.[۱۸]ویلا نوا د گایا امروزی در دهانه رود دورو در شمال پرتغال در مکان آن قرار دارد. نام شهر از ترکیب واژه لاتین portus به معنای بندر و واژه کاله آمده که ریشه آن ناشناخته است. یک توضیح اصلی این است که کاله نام دیگر مردم کاسترو بود که به نامهای کالائیسی، گالائیسی یا گالائیسیا نیز شناخته میشدند و در شمال غرب ایبری ساکن بودند.[۱۹] نامهای کاله و کالائیسی ریشه نامهای گایا در (ویلا نوا د گایا) و گالیسیا هستند.[۲۰][۲۱] برخی از پژوهشگران فرانسوی نیز معتقدند ممکن است پرتغال از Portus Gallus به معنای «بندر گالها یا سلتها» آمده باشد.[۲۲]
لقبها
میگل د سروانتس نویسنده اسپانیایی زمانی پرتغالی را «زبان شیرین و دلپذیر» میخواند و شاعر برزیلی اولاوو بیلاچ نیز آن را به عنوان a última flor do Lácio, inculta e bela («واپسین گل لاتیوم، بیتکلف و زیبا») توصیف میکرد. به افتخار لوئیس د کاموئش، یکی از بزرگترین چهرههای ادبی پرتغالی و نویسنده شعر حماسی «لوسیادها»، به پرتغالی «زبان کاموئش» نیز گفته میشود.
هنگامی که رومیها در سال ۲۱۶ پیش از میلاد به شبه جزیره ایبری رسیدند، زبان لاتین را که از آن همه زبانهای رومی ریشه گرفتهاند، با خود بدانجا آوردند. این زبان توسط سربازان رومی، شهرکنشینان و بازرگانان که شهرهایشان را بیشتر در نزدیکی شهرهای تمدنهای پیشین سلتی (مدتها پیش از ورود رومیان تأسیس شده بود) ساخته بودند، گسترش یافت. به همین دلیل، این زبان یک زیرلایه از فرهنگهای اروپای اطلسی خرسنگی[۲۳] و سلتی[۲۴] را در خود داراست.[۲۵]
میان سالهای ۴۰۹ و ۷۱۱ میلادی، با فروپاشی امپراتوری روم در اروپای غربی، شبهجزیره ایبری توسط ژرمنها در دوره مهاجرتها فتح شد. اشغالگران ژرمنزبان، که عمدتاً سوئبی،[۲۶][۲۷]ویزیگوت و بوری[۲۸] بودند، به سرعت فرهنگ رومی پسین و گویشهای لاتین عامیانه شبهجزیره را پذیرفتند و طی ۳۰۰ سال آینده کاملاً در جمعیت محلی ادغام شدند. به همین دلیل در فرهنگ واژگان پرتغالی واژگان ژرمنی بسیاری نیز یافت میشوند. پس از حمله موروها در سال ۷۱۱، عربی به زبان اداری و رایج در مناطق فتحشده تبدیل شد، اما بیشتر جمعیت مسیحی باقیمانده همچنان به زبانی رومی معروف به مستعربی سخن میگفتند که تا سه قرن بیشتر در اسپانیا باقی ماند. پرتغالی همانند سایر زبانهای لاتین نو و اروپایی، شمار قابل توجهی واژه را از یونانیوام گرفتهاست،[۲۹] که عمدتاً شامل اصطلاحات فنی و علمی میشوند. این وامگیری از طریق لاتین و سپس در دوران قرون وسطی و رنسانس اتفاق افتادهاست.
پرتغالی از زبانی قرون وسطایی که امروزه توسط زبانشناسان به گالیسی-پرتغالی، پرتغالی باستان یا گالیسی باستان نامیده میشود، تکامل یافت. این زبان، زبان پادشاهی قرون وسطایی گالیسیا و کنتنشین پرتغال بودهاست.[۳۰]
در اسناد اداری لاتین سده ۹ واژگان و عبارات گالیسی-پرتغالی برای نخستین بار ثبت میشوند. این دوره به عنوان نیاپرتغالی شناخته میشود و از سده نهم تا سده دوازدهم و استقلال کنتنشین پرتغال از پادشاهی لئون، که تا آن زمان بر گالیسیا سلطنت کرده بود، ادامه داشت.
در نخستین بخش دوره گالیسی-پرتغالی (از قرن ۱۲ تا ۱۴)، این زبان بهطور فزایندهای در اسناد و سایر گونههای نوشتاری استفاده میشد. این زبان، همانند اکسیتان و شعر تروبادورها در فرانسه، برای مدتی زبان شعر غنایی در هیسپانیای مسیحی بود. حروف lh و nh اکسیتان که در نوشتار کلاسیک آن استفاده میشد، توسط نویسندگان پرتغالی، احتمالاً جرالد براگایی،[۳۱] راهبی مویساکی، که در سال ۱۰۴۷ اسقف براگا در پرتغال شد، بدین زبان وارد شد و با استفاده از هنجارهای نوشتاری کلاسیک اکسیتان در مدرنیزه کردن پرتغالی نقش اصلی را داشت.[۳۲] پرتغال در سال ۱۱۳۹، در زمان پادشاهی آفونسوی یکم به پادشاهی مستقلی تبدیل شد. در سال ۱۲۹۰، پادشاه دینیش از پرتغال نخستین دانشگاه پرتغال را در لیسبون ایجاد کرد (Estudos Gerais، که بعداً به کویمبرا نقل مکان کرد) و فرمانی صادر کرد که پرتغالی «زبان مشترک» نامیده شود و بهطور رسمی مورد استفاده قرار گیرد.
در دوره دوم پرتغالی باستان، در قرن ۱۵ و ۱۶، با اکتشافات پرتغالیها، این زبان به بسیاری از مناطق آفریقا، آسیا و قاره آمریکا منتقل شد. در اواسط قرن شانزدهم، پرتغالی به زبان میانجی در آسیا و آفریقا تبدیل شده بود که نه تنها برای اداره مپستعمرهها و تجارت بلکه برای برقراری ارتباط میان مقامات محلی و اروپاییها از هر ملیت دیگری نیز استفاده میشد.
ازدواج میان پرتغالیها و مردم محلی و ارتباط آن با تلاشهای مبلغین مذهبیکاتولیک رومی به گسترش این زبان کمک کرد و منجر به شکلگیری زبانهای کریول مانند کریستانگ (از واژه cristão، «مسیحی») در بسیاری از مناطق آسیا شد. کریستانگ تا قرن نوزدهم در مناطقی از آسیا رواج داشت. برخی از جوامع مسیحی پرتغالیزبان در هند، سریلانکا، مالزی و اندونزی حتی پس از جدا شدن از پرتغال زبان خود را حفظ کردند.
پایان دوره پرتغالی باستان با انتشار Cancioneiro Geral از گارسیا د رزنده در سال ۱۵۱۶ انجام شد. پرتغالی نوین، که از قرن ۱۶ تا به امروز ادامه دارد، به دلیل رنسانس با افزایش وامواژگان لاتین کلاسیک و یونانی کلاسیک همراه است که زبان را بیش از پیش غنی کردند. بیشتر پرتغالیهای باسواد نیز به لاتین تسلط داشتند و بدین ترتیب به راحتی واژگان لاتین را در نوشتار و سرانجام گفتار پرتغالی وارد میکردند.[۳۳]
در مارس ۲۰۰۶، موزه زبان پرتغالی در سائو پائولوی برزیل، بزرگترین شهر پرتغالیزبان جهان، تأسیس شد.[۳۴] این موزه نخستین نمونه از این نوع در جهان است. در سال ۲۰۱۵ موزه بهطور نسبی در آتشسوزی تخریب شد[۳۵] اما در سال ۲۰۲۰ بازسازی و بازگشایی شد.
پراکندگی جغرافیایی
پرتغالی زبان مادری اکثریت قریب به اتفاق مردم پرتغال،[۳۶] برزیل[۳۷] و سائو تومه و پرنسیپ (۹۵٪) است.[۳۸] تقریباً ۸۵٪ از جمعیت شهری آنگولا به پرتغالی مسلط و احتمالاً ۷۵٪ از آنها گویشور بومی این زبان هستند.[۳۹] این نرخ در حومه شهرها کمتر است.[۴۰] بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۷، بیش از ۵۰٪ جمعیت موزامبیک گویشور بومی زبان پرتغالی هستند و ۷۰٪ بدان مسلط هستند.[۴۱] پرتغالی همچنین زبان مادری ۳۰٪ از جمعیت گینه بیسائو است و گونهای کریول بر پایه آن نیز در همه کشور قابل درک است.[۴۲] هیچ اطلاعاتی برای کیپ ورد در دسترس نیست، اما تقریباً همه جمعیت دوزبانه هستند و آنهایی که تکزبانه هستند نیز به زبان کریول کیپ وردی سخن میگویند که بر پایه پرتغالی است. پرتغالی در قانون اساسی آفریقای جنوبی به عنوان یکی از زبانهای رایج در جوامع کشور ذکر شدهاست و هیئت زبان کشور باید برای ارتقای آن بکوشند و احترام به آن را تضمین کنند.[۴۳]
جوامع مهاجر پرتغالیزبان بزرگی نیز در بسیاری از کشورها از جمله[۴۴]برمودا،[۴۵]کانادا (۴۰۰٬۲۷۵ نفر در سرشماری سال ۲۰۰۶)،[۴۶]فرانسه (۹۰۰٬۰۰۰ نفر)،[۴۷]ژاپن (۴۰۰٬۰۰۰ نفر)،[۴۸]جرسی،[۴۹]نامیبیا (حدود ۴–۵٪ از مردم، عمدتاً پناهندگان آنگولایی در شمال کشور)،[۵۰]پاراگوئه (۱۰/۷٪ یا ۶۳۶٬۰۰۰ نفر)،[۵۱]ماکائو (۰٫۶٪ یا ۱۲۰۰۰ نفر)،[۵۲]سوئیس (۱۹۶۰۰۰ تبعه در سال ۲۰۰۸)،[۵۳]ونزوئلا (۵۵۴٬۰۰۰)[۵۴] و ایالات متحده (۰٫۳۵٪ از جمعیت یا ۱٬۲۲۸٬۱۲۶ گویشور طبق نظرسنجی سال ۲۰۰۷) حضور دارند.
در برخی از مناطق هند پرتغال پیشین، یعنی گوا[۵۵] و دامان و دیو،[۵۶] هنوز هم حدود ۱۰٬۰۰۰ نفر به این زبان صحبت میکنند. در سال ۲۰۱۴، حدود ۱٬۵۰۰ دانشآموز در گوآ در حال یادگیری زبان پرتغالی بودند.[۵۷]
گینه استوایی در ژوئن ۲۰۱۰ درخواست رسمی برای عضویت کامل در CPLP را ارائه داد، وضعیتی که فقط به کشورهایی با زبان رسمی پرتغالی داده میشود.[۵۸] در سال ۲۰۱۱، پرتغالی سومین زبان رسمی آن پس از اسپانیایی و فرانسوی شد[۵۹] و بدین ترتیب در ژوئیه ۲۰۱۴، این کشور به عنوان عضوی از CPLP پذیرفته شد.[۶۰]
جمعیت کل منطقه پرتغالیزبان در ژوئیه ۲۰۱۷ حدود ۲۷۹ میلیون نفر برآورد شد. این تعداد جوامع دور از وطن پرتغالیزبان را شامل نمیشود، که تقریباً ۱۰ میلیون نفر تخمین زده شدهاند (از جمله ۴٫۵ میلیون پرتغالی، ۳ میلیون برزیلی و نیم میلیون کیپ وردی در کنار سایرین)؛ هرچند به دست آوردن شمار دقیق رسمی پرتغالیزبانهای دور از وطن دشوار است زیرا بخش بزرگی از آنها در کشورهای خارج از قلمرو پرتغالیزبان زاده شدهاند یا فرزند مهاجران هستند و ممکن است فقط مقدار اندکی به زبان تسلط داشته باشند.
به عنوان یک زبان خارجی
پرتغالی یک درس اجباری در برنامه درسی مدارس اروگوئه است.[۶۸] سایر کشورهایی که پرتغالی معمولاً در مدارس آنها آموزش داده میشود یا درس اختیاری است عبارتند از ونزوئلا،[۶۹]زامبیا،[۷۰]جمهوری کنگو،[۷۱]سنگال، نامیبیا،[۵۰]اسواتینی، آفریقای جنوبی، ساحل عاج[۷۲] و موریس.[۷۳] در سال ۲۰۱۷، پروژهای برای معرفی پرتغالی به عنوان یک درس آموزشی در مدارس زیمبابوه آغاز شد.[۷۴][۷۵] همچنین، طبق گفته وزیر امور خارجه پرتغال، این زبان تا سال ۲۰۲۰ بخشی از برنامه درسی مدارس ۳۲ کشور خواهد بود.[۷۶] در کشورهای ذکر شده زیر، پرتغالی توسط اقلیتی به دلیل گذشته استعماری پرتغال یا به عنوان زبان میانجی در مناطق مرزی و چندزبانه، مانند مرز بین برزیل و اروگوئه و همچنین آنگولا و نامیبیا رایج است. در سریلانکا، به دلیل استعمار پرتغالیها، هنوز جامعهای متشکل از هزاران کریولزبان پرتغالی وجود دارد.
بر اساس تخمینهای یونسکو، پرتغالی دارای بیشترین سرعت رشد در میان زبانهای اروپایی پس از انگلیسی است و طبق دادههای روزنامه پرتغال نیوز از یونسکو، این زبان دارای بیشترین توانایی در تبدیل شدن به عنوان یک زبان بینالمللی در جنوب آفریقا و آمریکای جنوبی است.[۷۸] پرتغالی یک زبان جهانی است که بهطور رسمی در پنج قاره صحبت میشود و میلیونها نفر در سراسر جهان نیز آن را به عنوان زبان دوم صحبت میکنند.
از سال ۱۹۹۱، زمانی که برزیل با سایر کشورهای آمریکای جنوبی، برای نمونه آرژانتین، اروگوئه و پاراگوئه، وارد جامعه اقتصادی مرکوسول شد، پرتغالی یا در مدارس این کشورهای آمریکای جنوبی به عنوان درسی اجباری یا اختیاری آموزش داده میشود.
اگرچه در اوایل قرن بیست و یکم پس از بازگشت ماکائو به چین و کاهش مهاجرت برزیلیها به ژاپن، استفاده از پرتغالی در آسیا رو به زوال بود، این زبان به دلیل افزایش روابط دیپلماتیک و تجاری با کشورهای پرتغالیزبان در جهان (برزیل، آنگولا، موزامبیک و غیره) در حال تبدیل شدن به زبان کاربردی در آنجا است.[۷۹][۸۰]
دستهبندی
پرتغالی به شاخه ایبریایی غربی از زبانهای رومی تعلق دارد و با اعضای زیر از این گروه ارتباط ویژهای دارد:
پرتغالی و سایر زبانهای رومی (همچون فرانسوی و ایتالیایی) برای یکدیگر نسبتاً قابل درک هستند و از لحاظ واژگان و دستور زبان شباهتهای بسیاری دارند. پرتغالیزبانان معمولاً پیش از دستیابی به درک قوی در آن زبانها، و بالعکس، نیاز به مقداری آموزش دارند. با این حال، پرتغالی و گالیسی بهطور کامل برای هم قابل فهم و اسپانیایی نیز بهطور قابل توجهی با پرتغالی دارای فهم متقابل است، به ویژه برای گویشوران پرتغالی. در واقع، گویشوران باسواد پرتغالی و اسپانیایی میتوانند معمولاً هر نوع گفتگویی را با هم به زبان مادری خود داشته باشند و واقعاً یکدیگر را درک کنند. با وجود اینکه پرتغالی موجودی واجی بیشتری نسبت به اسپانیایی دارد، به دلیل رابطه ژنتیکی و تاریخ مشترک، تماس تاریخی بین گویشوران و تأثیر متقابل، ویژگیهای مشترک منطقهای و همچنین شباهت واژگانی، ساختاری و دستوری (۸۹٪) این دو زبان برای یکدیگر نسبتاً قابل درکند.[۸۱]
از آنجا که تجار پرتغالی احتمالاً نخستین کسانی بودند که پرتقال را در اروپا معرفی کردند، در چندین زبان نوین هندواروپایی این میوه به نام آنها نامگذاری شدهاست. برخی از نمونهها portokall آلبانیایی، portokal و prtokal بوسنیایی ، портокал (portokal) بلغاری، πορτοκάλι (portokáli) یونانی،portokal مقدونی، پرتقال فارسی، و portocală رومانیایی.[۸۲] در زبانهای دیگر، همانند البرتقال عربی، ფორთოხალი (p'ort'oxali) گرجی،portakal ترکی و birtukanامهری نیز نام پرتقال ریشه در پرتغال دارد. همچنین، در گویشهای ایتالیایی جنوبی (برای نمونه ناپولی)، پرتقال portogallo یا purtuallo، به معنای «پرتغالی» است، در حالی که در ایتالیایی معیار پرتقال arancia نام دارد.
در پرتغالی حداکثر ۹ واکه دهانی، ۲ نیمهواکه و ۲۱ همخوان وجود دارد. گرچه برخی از گونهها واجهای کمتری دارند. پنج واکه خیشومی نیز در این زبان وجود دارند که برخی از زبانشناسان آنها را واجگونه واکههای دهانی میدانند.
واکهها
در زیر نمودارهای واکههای پرتغالی لیسبون (پرتغال) و سائو پائولو (برزیل) آمدهاست:
گویشهای پرتغالی بهطور کلی به چهار گروه پرتغالی (اروپایی)، برزیلی، آفریقایی و آسیایی تقسیم میشوند. برخی از ویژگیها و صداهای موجود در بسیاری از گویشهای برزیلی مختص آمریکای جنوبی است و در اروپا یافت نمیشود. همین امر در گویشهای سائوتومهای، موزامبیکی، گینه بیسائویی، آنگولایی و کیپ وردی نیز رخ میدهد و آنها دارای ویژگیهایی منحصر به آفریقا هستند. برخی پژوهشگران تفاوت میان پرتغالی و برزیلی را در حد تفاوت انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی دانستهاند. دلیل عمده این تفاوتها به پیشزمینه غیراروپایی شمار زیادی از گویشوران این زبان بازمیگردد که واژهها و اصطلاحات بومی خود را به زبان جدید نیز وارد کردهاند. تفاوت این دو گویش در نگارش، تلفظ، آواشناسی و حتی در دستور دیده میشود.
پرتغالی معیار یا Estremenhoزبان معیار پرتغالی است که خود دارای دو گونه متمایز پرتغالی و برزیلی است. در این میان پرتغالی پرتغال دارای دو نوع تلفظ لیسبونی و کویمبرایی و پرتغالی برزیل دارای دو نوع ریو دو ژانیرویی و سائو پائولویی است و گویش این چهار شهر تاثیرگذارترین گویشهای پرتغالی هستند. در مستعمرههای پیشین پرتغال در آفریقا، پرتغالی معیار اروپایی ترجیح داده میشود.
چند نمونه از واژگان متفاوت در پرتغالی پرتغال، برزیل و آنگولا در زیر آورده شدهاست:
فارسی
پرتغال
برزیل
آنگولا
آناناس
ananás, manchmal abacaxi
abacaxi, manchmal ananás
abacaxi, manchmal ananás
برو، دور شو
ir embora (یا bazar در میان جوانان)
ir embora (یا vazar در میان جوانان)
bazar, ir embora
اتوبوس
autocarro
ônibus
machimbombo
گوشی موبایل
telemóvel
celular
telemóvel
زاغهنشین
bairro de lata
favela
musseque
دستور زبان
فعل یک جنبه قابل توجه در دستور زبان پرتغالی است. از نظر صرفی، پرتغالی نسبت به سایر زبانهای رومیتصریفهای بیشتری را از لاتین کلاسیک حفظ کردهاست. پرتغالی و اسپانیایی دستور زبان بسیار مشابهی دارند. پرتغالی همچنین دارای نوآوریهای دستوری است که در دیگر زبانهای رومی (به جز گالیسی و فالا) یافت نمیشود:
زمان حال کامل در پرتغالی معنی تکرار میدهد که این ویژگی منحصر به گروه گالیسی-پرتغالی است. این زمان یک یا چندین کار را نشان میدهد که از گذشته آغاز شده اما انتظار میرود در آینده دوباره تکرار شود. برای نمونه، جمله Tenho tentado falar com ela به صورت «من سعی کردهام با او صحبت کنم» ترجمه میشود و معنی «من سعی کردم با او صحبت کنم» را نمیدهد. از سویی دیگر، ترجمه درست «آیا آخرین اخبار را شنیدهای؟» نه به صورت ?Tem ouvido a última notícia بلکه ?Ouviu a última notícia است چرا که هیچ تکراری از آن برداشت نمیشود.[۸۸]
پرتغالی محلی از زمان آینده التزامی استفاده میکند، که از ایبریایی غربی قرون وسطی تکامل یافتهاست. این زمان در اسپانیایی و گالیسی امروزی دیگر استفاده نمیشود. آینده التزامی در یک جملهواره وابسته پدیدار میشود که بیانگر وضعیتی است که باید در آینده رخ دهد تا جملهواره مستقلش نیز انجام شود. فارسی بهطور معمول در همین شرایط حال التزامی را به کار میبرد:
Se eu for eleito presidente, mudarei a lei.
اگر من رئیسجمهور بشوم، قانون را تغییر خواهم داد.
Quando fores mais velho, vais entender.
وقتی بزرگتر شوی، خواهی فهمید.
مصدر شخصی میتواند مطابق با شخص و شمار نهاد، تصریف شود. این اغلب نشان میدهد که چه کسی آن کار را انجام میدهد. برای نمونه É melhor voltares به معنی «بهتر است که [تو] برگردی» و É melhor voltarmos به معنی «بهتر است که [ما] برگردیم» است. شاید به همین دلیل، جملهوارههای مصدری در پرتغالی بیش از سایر زبانهای رومی جایگزین جملهوارههای التزامی میشوند.
سامانه نوشتاری
الفبای پرتغالی بر پایه الفبای لاتین است که در آن از اکسان اگو، هشتک، اکسان گراو، مدک و سدیل برای نشان دادن تشدید، درازای واکه، خیشومیشدگی و سایر تغییرات صوتی استفاده میشود. دونقطه نیز در گذشته در این دستور خط کاربرد داشت که طی قراردادی در سال ۱۹۹۰ حذف شد. هجی واژگان پرتغالی بسیار واجی است و میان گفتار و نوشتار اختلاف اندکی وجود دارد. الفبای پرتغالی ۲۶ حرف دارد:
↑Bernard Comrie, Encarta Encyclopedia (1998); George Weber "Top Languages: The World's 10 Most Influential Languages" in Language Today (Vol. 2, Dec 1997) "Archived copy". Archived from the original on 2011-09-27. Retrieved 2011-09-28.
↑Benozzo, F. (2018): "Uma paisagem atlântica pré-histórica. Etnogénese e etno-filologia paleo-mesolítica das tradições galega e portuguesa", in proceedings of Jornadas das Letras Galego-Portugesas 2015–2017. Università de Bologna, DTS and Academia Galega da Língua Portuguesa. pp. 159–170
↑"In the northwest of the Iberian Peninsula, and more specifically between the west and north Atlantic coasts and an imaginary line running north-south and linking Oviedo and Merida, there is a corpus of Latin inscriptions with particular characteristics of its own. This corpus contains some linguistic features that are clearly Celtic and others that in our opinion are not Celtic. The former we shall group, for the moment, under the label northwestern Hispano-Celtic. The latter are the same features found in well-documented contemporary inscriptions in the region occupied by the Lusitanians, and therefore belonging to the variety known as LUSITANIAN, or more broadly as GALLO-LUSITANIAN. As we have already said, we do not consider this variety to belong to the Celtic language family." Jordán Colera 2007: p.750
↑Lay, Stephen (2015). "Sanctity and Social Alienation in Twelfth-Century Braga as Portrayed in the Vita Sancti Geraldi". Portuguese Studies. 31 (2): 153–168. doi:10.5699/portstudies.31.2.0153.
↑Jean-Pierre Juge (2001) Petit précis – Chronologie occitane – Histoire & civilisation, p. 25
↑Carvalho, Joana (2012). "Sobre os Ditongos do Português Europeu"(PDF). ELingUp (به پرتغالی). 4 (1): 20. Archived from the original(PDF) on 29 November 2015. A conclusão será que nos encontramos em presença de dois segmentos fonológicos /kʷ/ e /ɡʷ/, respetivamente, com uma articulação vocálica. Bisol (2005:122), tal como Freitas (1997), afirma que não estamos em presença de um ataque ramificado. Neste caso, a glide, juntamente com a vogal que a sucede, forma um ditongo no nível pós-lexical. Esta conclusão implica um aumento do número de segmentos no inventário segmental fonológico do português.
↑Bisol (2005:122). Quotation:A proposta é que a sequencia consoante velar + glide posterior seja indicada no léxico como uma unidade monofonemática /kʷ/ e /ɡʷ/. O glide que, nete caso, situa-se no ataque não-ramificado, forma com a vogal seguinte um ditongo crescente em nível pós lexical. Ditongos crescentes somente se formam neste nível. Em resumo, a consoante velar e o glide posterior, quando seguidos de a/o, formam uma só unidade fonológica, ou seja, um segmento consonantal com articulação secundária vocálica, em outros termos, um segmento complexo.
↑Squartini, Mario (1998). Verbal Periphrases in Romance: Aspect, Actionality, and Grammaticalization. Berlin: Mouton de Gruyter. ISBN978-3-11-016160-1. OCLC39007172.